دبیرستان دانش

ساخت وبلاگ

بنای دبیرستان دانش به سال 1345، در قطعه زمینی گذاشته شد که اطراف آن خالی از سکنه بود.
عنوان انتخاب شده برای این محیط آموزشی، به پاس خدمات شایسته و ارج نهادن به زحمات چندین ساله‌ی زنده یاد «حاج ولی‌الله آخوند» بود.

مردی علاقمند به آموختن دانش به کودکانی که هر صبح پای به مکتب او می‌گذاشتند.
معلمی دلسوز و اندیشمند که بنای اولین مدرسه‌ی دولتی در شهرمان بجنورد را با کمک مردمانی ادب دوست، پایه‌گذاری کرد.

زیباترین منظره‌ای که از سمت دبیرستان ایراندخت(خیابان طالقانی شرقی) به چشم می‌خورد، کشتزار وسیعی بود که در آن گندم کاشته بودند.
یکی دو راه کم عرض هم از سمت پارک شهر و خیابان 25شهریور قدیم از میان گندم‌زارها سمت دبیرستان کشیده شده بود.

تنها مسیری که از خیابان17شهریور شمالی به دبیرستان راه داشت، کوچه‌ی دانشسرا بود که پیشتر، بر سر درِ ساختمانی، تابلوی دبیرستان دخترانه‌ی «ماندانا» به چشم می‌خورد.

ظهر و عصر هر روز، انبوهی از دانش‌آموزان نظام قدیم که متشکل از سیکل اول و دوم بودند، برای رسیدن به خانه‌هایشان از میان گندم‌زار عبور می‌کردند.

صبح اول مهر ماه سال 1354 در حیاط دبیرستان دانش صف بستیم. کمی آنسوتر، دانش‌آموزان بلند قد و تنومندی را دیدیم که سال ششم دبیرستان یا همان کلاس دوازدهم بودند.

 از نظر جثه، هیچ شباهتی با آن‌ها نداشتیم. زیرا ما دانش‌آموزانی بودیم ریز نقش که سه ماه قبل، سوم راهنمایی را در خیابان «شیروخورشید(زایشگاه)» به اتمام رسانده بودیم و آن‌ها، بیشتر به دبیرها شباهت داشتند تا محصل مدرسه.

هر صبح پس از خواندن دعای صبحگاهی به وسیله‌ی یکی از دانش‌آموزان و آرزوی سلامتی برای پهلوی دوم، روانه‌ی کلاس‌ها می‌شدیم و کتاب‌های دوره‌ی نظام جدید را که دومین سال راه‌اندازی آن بود، ورق می‌زدیم.

بیشتر کتاب‌های دوره‌ی نظری، هیچ شباهتی از نظر حجم و اندازه با کتاب‌های نظام قدیم نداشتند.
قطع کتاب‌ها کوچک و نقاشی‌هایی زیبا که هنر دست تصویرگران ماهر چند دهه پیش بود، تا حدی حذف شده بود.

کتاب‌هایی با قطع بزرگ با نام‌های جغرافیا، علم‌الاشیاء، تکامل، جانوری و خانه‌داری که در دبیرستان‌های دخترانه تدریس می‌شد و در نظام جدید، جایی نداشتند.

با گذشت 9 سال از ساخت دبیرستان، همه چیز تازه دیده می‌شد و درختانی جوان که سایه‌گستر اطراف ساختمان و حیاط خلوت مدرسه شده بودند.
آن سال‌ها، برای ما دانش‌آموزان کم سن و سال، همراه شدن با سال دوازدهمی‌ها، روزهای پرخاطره‌ای بود.

دیدن گاه به گاه یک نخ سیگار روشن در میان انگشتان کلاس ششمی‌ها که عموماً دو یا سه نفره دود می‌کردند، کمی تعجب‌آور بود.
هر چند حرکات آن‌ها، هرگز از چشم تیزبین مدیر دبیرستان مخفی نمی‌ماند و با قدم زدن در حیاط خلوت و زیر درختان در زنگ‌های تفریح، سبب می‌شد سیگار تمام نشده، زیر پا له شود و هر یک به سویی بروند.

میدان والیبال مدرسه هم به نوعی برایمان تازگی داشت. همراه شدن معلم‌ها در زنگ ورزش با دانش‌آموزان، حکم نوعی آشتی با نسلی را داشت که از فلک شدن و شلاق خوردن، تنها خاطره‌های تلخ آن را شنیده بود. 

اولین اردوی دانش‌آموزی دبیرستان دانش به جنگل گلستان، تجربه‌ای فراموش ناشدنی برای کسانی بود که هنوز جنگل را از نزدیک ندیده بودند.

بازدید از کارخانه‌ی قند شیروان هم، از جمله مناطقی محسوب می‌شد که پس از راه‌اندازی، مورد توجه ریاست آموزش و پرورش بجنورد واقع شده بود.
 عموم مدارس دخترانه و پسرانه را به کارخانه می‌بردند و تماشای خط تولید و تبدیل شدن چغندر به کله قند،  لحظات خوبی را برای دانش‌آموزان آن روزها رقم می‌زد.  

فروشگاه‌های مدارس، بخش جدایی ناپذیر تحصیل و کسب علم در دبیرستان‌ها بود! 

«قاق خامه‌ای»، عنوانی ناآشنا برای دانش‌آموزان غیر بجنوردی بود که چنین ترکیبی از واژگان و شیوه‌ی استفاده‌ی از آن را کمتر تجربه کرده بودند.
ساندویجی از شیرینی خامه‌ای و تکه‌ای قاق و یک عدد نوشابه که قیمت آن‌ها به 10ریال نمی‌رسید.

تنها یک سال، با سیکل دومی‌ها و یا همان سال آخری‌ها هم‌کلاس بودیم که پس از آن، نظام قدیم منقرض شد.

سال بعد، هر صبح و قبل از رفتن به کلاس‌ها از بلندگوی مدرسه، قطعه آهنگی شاد که با پیانو نواخته شده بود، با عنوان«ورزش صبحگاهی» پخش می‌شد که پس از چند دقیقه جست و خیز کردن، راهی کلاس می‌شدیم.

فصل‌ها و ماه‌ها، به سرعت گذشتند و در چهارمین سال تحصیلی، به پاییز 57 رسیدیم.

پی نوشت:

- حاج ولی‌الله آخوند(1251-1329)، با آغاز صدور شناسنامه در سال 1304، نام خانوادگی «دانش» را برگزید.

- درباره‌ی تاسیس اولین دبستان در بجنورد، گزارشی هم وجود دارد که بانی مدرسه به سال1286، «شجاع‌الممالک بجنوردی» اعلام شده است.

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 18:33