اَنَه دیلِه مِز(زبان مادری‌مان)

ساخت وبلاگ

«دوم اسفند ماه،
 روز جهانی زبان مادری»

بی‌شک همه‌ی آموزه‌های دوران کودکی‌مان، مرهون تلاشی‌ست از جانب مادران که رنج‌ها به جان خریدند و کمر همت برای آموختن و تربیت ما بستند.

آن هنگام که نوزادی در بِیْنِج(گهواره) بی‌تابی می‌کرد و زبانی برای سخن گفتن نداشت، طنین حزن‌انگیز لالایی مادرانه، موسیقی دلارامی برای کودکی می‌شد که با او برای خفتنش همراهی می‌کرد.

لالاییِ آرامش بخشی که مادر را با تنی خسته و چشمانی خواب‌آلود تا سپیده‌دم بیدار نگاه می‌داشت، تا تبی از جان کودکش رهانیده شود. 
لحظاتی که جز کودک ناآرام، همگی در خوابی شیرین فرو رفته بودند و مادر، با همه‌ی وجودش تلاش می‌کرد تا با خواندن یکی دو بیت، او را آرام سازد:

«لَلا لَلا یاتَنجَه 
اُوتّرِم آی باتَنجَه 

قولِّرِم ناز بالِشتِنگ 
سَن یوخِه دَن تُرَنجَه»
 
«لَلا لَلا هَمّیشَه
کَروان گِیْچَر قَمیشه

بالام گَه قوجاقِمَه
سَنِه توتیم گیمیشَه»

روزهایی که صدا بود و نگاه و لبخند و گریه‌ی کودکانه و تبسم شیرین مادرانه.

کودکی‌مان در مدرسه، با تصویر و شعری زیبا و به یاد ماندنی شاعری از نوادگان قاجاری با نام «ایرج میرزا(1252-1304)»با عنوان«مادر»گذشت که به یاد همه‌ی مادران و زحمات بی‌دریغ آن‌ها سروده بود. 

«گویند مرا چو زاد مادر،
پستان به دهن گرفتن آموخت

شبها بر گاهواره من،
بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد،
تا شیوه راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم،
الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من،
بر غنچه گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست، 
تا هستم و هست دارمش دوست»

با روی کار آمدن پهلوی اول، طرح ممنوعیت استفاده از زبان‌های بومی در مدارس و ادارات سراسر کشور به اجرا گذاشته شد.
آن روزها شاید این قانون، کاربردی در مناطق روستایی و شهرهای کم جمعیت نداشت.
اما با آغاز دوره‌ی پهلوی دوم، موضوع یکسان سازی فرهنگی و زبان‌های بومی در سطح کشور، شکل جدی‌تری به خود گرفت. 

برای مثال، با آغاز دهه‌ی30 در شهرمان بجنورد، گفتگو به زبان ترکی در مدارس بین دانش‌آموزان و دبیران ممنوع شد و محور آموزش به زبان فارسی، پایه‌گذاری شد.
در حالی که در همان سال‌ها هم از نظر علمی، فرضیه‌ی مفید بودن یادگیری دو و یا سه زبان برای کودکان و دانش‌آموزان به اثبات رسیده بود.

 سختی این ممنوعیت در آن بود که بچه‌ها و نوجوانان عموم محلات در بجنورد آن روزها به زبان ترکی با همدیگر گفتگو می‌کردند. 
این سختگیری و مخالفت با صحبت کردن به زبان ترکی در بجنورد سبب دور شدن آن‌ها از درک مفاهیم و یادگیری واژگان و ضرب‌المثل‌های ترکی و فراموشی تدریجی شد.

کودکانی متولد شده در مناطقی مانند «ایش دَرَخت، گرگان‌دروازَه، دولو‌مَلَّه، تیت‌لِه کیچَه، داش‌لِه کیچَه، قَرَنقِه‌دالان، قبله‌دروازَه» که اسامی کوچه و محلات آن‌ها هم ریشه در زبان ترکی داشتند.

با نگاهی کوتاه به وضعیت متولدین اواخر دهه‌ی 30 و 40 به بعد، می‌توان به این نتیجه رسید که بخشی از زبان مادری فاصله گرفته‌اند. اما گروهی از آن‌ها، به خاطر ارتباط مداوم با گویشوران، کم و بیش با زبان مادری آشنا هستند.

حاصل این یکسان‌سازی فرهنگی، سبب فراموشی تدریجی زبان مادری از سوی نسل جوان در این منطقه شد. خانواده‌هایی 8 یا 10 نفره که با آخرین فرزند خود فارسی صحبت کردند، از جمله نمونه‌های این موضوع هستند. 
 تنها با این تصور عامیانه که، گفتگو به زبان رسمی با فرزندان، به یادگیری بهتر و بیشتر موضوعات درسی کمک خواهد کرد. 

ریشه‌ی زبان مادری در بجنورد و بسیاری از مناطق آن به قرن‌ها پیش برمی‌گردد.
پیشینه‌ی این زبان را پیش از هر جستجو در اسناد مکتوب و یا دستنوشته‌های سفرنامه نویسان، می‌توان در اسامی مناطق جغرافیایی استان خراسان بزرگ یافت. 

یادگارانی هم‌چون«آق‌سو، آلمَه، باش‌کلاته، جِیران‌سو، قُرّه‌‌میدان، گُلّه‌داغ، حسن‌سو، قُرّه‌نوده، یِل‌چشمه، قارلِق، اَلَه‌داغ و...»به جا مانده از سوی نیاکان که نمی‌توان تاریخ دقیقی برای این نام‌گذاری‌ها متصور شد.

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 160 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 3:34