تَزی

ساخت وبلاگ

آسمان آبی شهرمان بجنورد، در خلوت روزگاران چند دهه پیش، محل و مسیری امن برای کوچ انواع پرندگان و پرواز کبوترهایی دست‌آموز بود.
آسمانی که در طول ماه‌ها، به عدد انگشتان یک دست، هواپیمایی از آن عبور نمی‌کرد.

پشت بام‌های کاهگلی، سکوی برخاستن کبوترانی شده بود که تعدادی از جوانان این شهر، با شوق و سوت زدن‌های پی در پی به همراه چرخاندن چوبی بلند با نام «خَدَه»که تکه پارچه‌ای بر سر آن بسته بودند، تلاش داشتند تا کبوترهایشان اوج بگیرند و به سلامت بر بام خانه فرود آیند.

غم‌انگیزترین لحظه‌ی پس از فرونشاندن، نیافتن یک و یا چند کبوتر بود که به حیله‌ی رقیبان، بر بامی دیگر نشسته بودند.

دهان به دهان شدن خبر کبوتر باختن هم محله‌ای‌ها از «چِیْق» بین کفتربازها و رقبایی که پیشتر، کبوتری در آسمان باخته بودند، بسان آب شدن قند در دل آن‌ها بود!

زیرا می‌دانستند که حریفشان، برای نگهداری از کبوتری خاص، تلاش بسیاری در پشت بام خانه از خود نشان داده و اینک در پی یافتن آن است.

منطقه‌ی دروازه قبله، خاور مَلَّه، دولو مَلَّه، حوالی خیابان بِش‌قارداش(شهید چمران)، پای‌توپ، ساربان محله، دروازه گرگان و شاهنده‌آباد تا اوایل دهه‌ی 50، محدوده‌ی زندگی بسیاری از کفتربازانی بود که با جدیت و صرف وقت بسیار، سعی در پرواز دادن کبوترهایی داشتند که هر یک نام و لقب خاصی را به خود اختصاص داده بود.

«تَزی»، عاقله زنی بود میانسال که پس از انجام کارهای روزانه و نشاندن کفترهایش بر گِرد خانه، به قهوه‌خانه‌ای در حوالی «سبزه میدان» می‌رفت و با نشستن روی نیکمت‌های چوبی، سفارش چای می‌داد.

با ورود اولین کفتربازها به کافه‌ که همگی از جوان‌ها و مردان آن منطقه بودند، بحث‌های داغ از دست دادن و یا به دام افتادن کفتری از رقیب، همراه با نوشیدن چای آغاز می‌شد.

مرور خبرها و وقایع مربوط به حوادث و اتفاقات رخ داده در حوزه‌ی کفتر و کفتربازی، از جمله‌ی مهم‌ترین موضوعاتی محسوب می‌شد که یک سوی پیش بردن بحث، با بانو تَزی بود.
زنی علاقمند به حرفه‌ی کبوتربازی و پراندن که جز ایشان، هرگز خانمی در قامت او ندرخشید.

اوایل دهه‌ی 50، تزی تنها زنی بود میان صدها کفترباز در سطح شهر که با مهارت و استادی تمام، کبوتر می‌پراند.
و گاه از روی فرصت، سری به تور(مغازه‌ی نگهداری و خرید و فروش کبوتر)می‌زد و با دیگر علاقمندان کبوتر، هم صحبت می‌شد و با آغاز تاریکی شب، راه خانه‌اش را پیش می‌گرفت.

 ورود به دهه‌ی 50 در بجنورد، سرآغاز ساخت و سازهایی در حوزه‌ی مسکن با مصالح جدید شد.
همسایگی با ساختمان‌های نوساز در کنار خانه‌هایی عموماً یک طبقه و از جنس تیرچوبی و خشت خام که در هر محله‌ای، یکی دو جوان مشغول نگاهداری و کبوترپرانی بودند، سبب برخی مخالفت‌های آشکار و پنهان مالکان جدید شد و در مواردی، پای ماموران شهربانی به منظور تذکر و جلب کفتربازها به محلات باز می‌شد.

اعتراض همسایگان تازه وارد به جوان‌های کفترباز که برای پراندن کبوتر باید پشت بام‌های خودشان می‌رفتند، سبب محدودیت‌هایی برای این سرگرمی چند صد ساله در این شهر شد.

تا آن جا که در مواردی، این اعتراض‌ها منجر به فروختن کبوترها می‌شد و بعضی کفتربازها، عطای پرواز دادن هر روزه‌ی کبوترها را، به لقای دردسر آن بخشیدند و بقیه‌ی عمرشان را با مرور خاطرات تلخ و شیرین کفترپرانی گذراندند.

پی نوشت:‌

- ظاهراً نام تَزی، ممکن است کوتاه شده‌ی «تازه گل» باشد.
برای مثال، نام «رِیْزَه گل» که «رِزِی» تلفظ می‌شد.

-«خَدَه»، چوبی نازک و دراز به طول تقریبی دو متر که پارچه‌ای بر سر آن می‌بستند و برای پرواز دادن کبوترها، از آن استفاده می‌کردند.

- «چِیْق»، اتاقک‌ کاهگلی کوچک از خشت خام بر بام خانه، برای نگهداری کبوتر

- «سبزه میدان»، چمنزاری مربع شکل، پس از فلکه‌ی ششم بهمن(میدان شهید) به سمت پای توپ

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 169 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 18:33