حسینیه‌ی کمیسری (قسمت دوم)

ساخت وبلاگ

تا آوردن سفره، فرصتی بود برای زورآزمایی و کشتی گرفتن و گاه زدوخوردهای لحظه‌ای، بین کودکانی که شکر به دست، منتظر آوردن حلیم بودند. 

اتاق بغلی، جوان‌ها بودند و مرور خاطرات از کوچه، محله، مکتب و مدرسه و روزهای محرم که بعضی از آن‌ها، هر شب به دو یا سه حسینیه سر می‌زدند!

با پایین آمدن نور آفتاب از روی بام‌ها و دیوارهای کاهگلی، جوان‌ترها به «حلیم خانه» می‌رفتند و با بستن پیش‌بند، کار چُمبه‌زدن برای آماده شدن حلیم را آغاز می‌کردند.
کاری سخت و نفسگیر که نیازمند به مهارت و قدرت بدنی بسیاری بود.

از جمله علاقمندی‌های برخی از جوان‌ها در محوطه‌ی حسینیه، تبر زدن و خُرد کردن تنه‌ی درختان برای تهیه کُندَه(هیزم) بود که به منظور گرم کردن اتاق‌ها و پختن حلیم استفاده می شد.
طبق رسمی قدیمی، بعضی افراد درختان خشکیده و بدون ثمر محل زندگی و یا باغ خود را نذر حسینیه می‌کردند

مردانی هم در حسینیه‌ها خدمت می‌کردند که سابقه‌ی حضورشان به قدمت چند دهه بود.
سیاهپوشانی که روی ایوان کفش میهمانان را مرتب می‌کردند.

فردی که در سردترین شب‌های زمستان، مقابل حلیم‌خانه و در حالی که داخل یک تشت، آتشی کوچک برافروخته بود، تعداد حلیم‌های ارسالی را در دفتری یادداشت می‌کرد.
چند نفری هم طی سال‌ها از نوجوانی، مسئولیت پهن کردن سفره در اتاق‌ها را داشتند و توزیع حلیم بین میهمانان.

حسینیه‌ی «کَلوَه(کربلایی)غلامحسن» در ورودی کوچه‌ی سعدی از سمت بازار، اولین ایستگاه علاقمندان به حلیم بود.
دقایقی بعد، حسینیه‌ی مرحوم «دستپاک» واقع در کوچه‌ی فخران، دومین جایی بود که جوان‌ها بر سر سفره‌ی ساده و پارچه‌ای آن می‌نشستند.

حسینیه‌ی کمیسری که بین سعدی و فخران، در اولین تقاطع کوچه‌ی تاتاری بنا شده بود، به دلیل مراسم روضه‌خوانی زمان پذیرایی آن کمی طولانی می‌شد.
همین موضوع، سبب ورود جوان‌هایی بود که تعدادی از آن‌ها، لحظاتی پیش، دو کاسه حلیم را خورده بودند.

با پایان یافتن توزیع حلیم، شستن جام‌ها آغاز می‌شد.
گاه این کار به وسیله‌ی خانم‌هایی انجام می‌گرفت که از سال‌ها پیش، جارو زدن اتاق‌ها و شستن ظرف‌ها را با عنوان نذر، تعهد کرده بودند.

اواخر دهه‌ی 40، دوره‌ی وقف صد ساله‌ی حسینیه‌ی کلوه غلامحسن در کوچه‌ی سعدی به پایان رسید
و سمت راست دروازه قبله، دو تکیه‌ی قدیمی کمیسری و دستپاک، پذیرای میهمانان محرم می‌شدند.

روبروی حسینیه‌ی کمیسری، دکّانی قدیمی بود که عموم ساکنان محله، او را با نام« قوشنِه»(همسایه) می‌شناختند.

شب‌های محرم، شِکر از پرفروش‌ترین خوراکی‌های مغازه بود.
قبل از فرارسیدن تاریکی شب، از برگ کتاب‌های درسی، قیف کوچکی می‌ساخت و داخل آن با شکر پر می‌شد.

بچه‌هایی که علاقمند خوردن حلیم با شکر بودند، با دادن یک ریال، شکر و گاه قاشق پلاستیکی برای خوردن حلیم می‌خریدند. 

تولیت تکیه‌ی کمیسری از حدود سال‌های1260 به عهده‌ی یکی از اهالی کوچه‌ی سعدی در دروازه‌قبله با نام «کَلوَه سیدجعفر ولد آقامیر» بود که بعدها فامیل «هاشمی نژادراد» را برای خود برگزید.

(ادامه دارد...)

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 233 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:53