حسینیه‌ی کمیسری (قسمت سوم و پایانی)

ساخت وبلاگ

دو گروه سینه‌زن و زنجیر‌زن که به سیاهپوشان حسینی مشهور بودند، بیشترین جمعیت این حسینیه را تشکیل می‌دادند.

مردانی که در سردترین روزهای فصل پاییز و زمستان، غروب تاسوعا در پناه نور کمرنگ فانوس و بعدها چراغ‌توری، با نوحه‌خوانی، سینه‌‌زنی و زنجیرزدن و بدون استفاده از سیستم‌های صوتی، از حوالی فلکه‌ی اصلان‌خان، دولومحلّه‌،
دروازه‌گرگان، پای‌توپ، شاهنده‌آباد و دروازه‌قبله به سوی معصوم‌زاده می‌رفتند.

صبح عاشورا، کوچه باغ معصوم‌زاده، انبوهی از عزاداران را در دل خود جای می‌داد.
سواران زخمیِ سبزپوش، به آرامی سمت امام‌زاده می‌رفتند و سرخپوشان شمشیر به دست و کلاهخود بر سر، در حال تاخت و حمله به کاروان اسرا و کجاوه‌ها، نقش آفرینی و رجزخوانی می‌کردند.

مردانی کهن‌سال و نوجوانانی هم روز عاشورا با پوشیدن لباس‌هایی بلند به رنگ سفید و با گذاشتن «چفیه» و «عِقال» بر سر، یاد سقّاها را زنده می‌کردند.
 روزهای گرم عاشورا، در طول مسیر تا امام‌زاده، مشک‌ها و کوزه‌هایی سفالی از شانه‌ی خود حمایل کرده و تشنگان، با نوشیدن آبی خنک در پیاله‌ای مسی، سیراب می‌شدند.

تاریخ دقیقی از اولین سال‌های برگزاری آیین‌های« شبیه‌خوانی» در بجنورد در دست نیست.
اما تا اواخر دهه‌ی 40 و اوایل دهه‌ی50، مراسم «شبیه‌خوانی»، «قمه‌زنی» و حضور بعضی سیاهپوشان در نقش‌های «شمر»،«یزید»، «شیر» و «شخصیت‌های کاروان اسرا» و... بسیار پر رنگ بود.

اجرای این نمایش‌ها،‌ از محل حسینیه‌ها تا رسیدن به معصوم‌زاده و در محوطه‌ی خارج از باغ معصوم‌زاده ادامه داشت.
«پرده‌خوانی» هم، به وسیله‌ی نقالانی زبردست انجام می‌گرفت که از تصاویر روی پرده، به شرح واقعه‌ی عاشورا و حوادث پس از آن می‌پرداختند.

هر شب قبل از پهن کردن سفره، در محوطه‌ی حسینیه‌ها، مراسم عزاداری انجام می‌شد.
گاه در مواردی، نمایش کوتاهی در باب چگونگی به شهادت رساندن مسلم‌بن‌عقیل و دستگیری طفلان او را هم اجرا می‌کردند.

یکی از شب‌های محرم در فصل تابستان اواخر دهه‌ی40، نگارنده در کودکی با پوشیدن لباس بلندی به رنگ سبز، نقش یکی از دو طفل را ایفا کرد که هر دو را طناب پیچ کرده بودند.

غروب عاشورا و با تاریک شدن کوچه‌ها، مراسم «شام غریبان» که گروهی از کودکان محله آن را تشکیل می‌دادند، با به دست گرفتن شمع‌های روشن و پرچم‌های کوچک سبز و سیاه، به راه می‌افتاد.

با گذشتن از مقابل چند خانه، بر روی زمین می‌نشستند و این بیت را تکرار می‌کردند: 
خیمه‌ها می‌سوزد و شمعِ شب تارم شده 
در شب بیماری‌ام آتش پرستارم شده...

بنای حسینیه‌ی کمیسری در زمینی موقوفه احداث شده است و از اواسط دهه‌ی30، 

به اداره‌ی آموزش و پرورش اجاره داده شد.
هم‌زمانی شب‌های محرم با ایام تحصیل، باعث می‌شد تا با خارج کردن میز و نیکمت از کلاس‌ها، دانش‌آموزان روی فرش بنشینند که فقط 10 روز در سال شرایط آن‌ها تغییر می‌کرد.

در آخرین سال‌های دهه‌ی 80، با سلب تولیت تکیه از گردانندگان از سوی ادارات مربوطه، پرونده‌ی صد ساله‌ی پخت حلیم در حسینیه‌ی کمیسری بسته شد و خاطرات بی‌شمار هزاران شهروند بجنوردی از دوران کودکی تا کهنسالی شان، به بایگانی تاریخ پیوست.

پی نوشت: 

- فخران، عنوان قدیمی کوچه‌ی «شهید محسن دستپاک» بود که اوایل دهه‌ی 30 و با نصب کارخانه، به برق تغییر نام داد.

- کوچه‌ی تاتاری، محل زندگی خانواده و خویشاوندان«حاج حسن تاتاری» بنیانگذار کارخانه‌‌ی برق و محل ساختمان قدیمی حسینیه‌ی کمیسری که پس از آغاز جنگ به«شهید تقی علوی» تغییر یافت.

- دورترین فاصله‌ای که سیاهپوشان حسینیه‌ی کمیسری پای پیاده و در حالی که چند مجمعه‌ی مسی پر از حلیم را برای رساندن به خانه‌ها روی سر می‌گذاشتند، «شاهنده‌آباد» حوالی خیابان طالقانی‌شرقی و پشت ژاندارمری در چهارراه نادر بود.

- حسینیه‌ی کمیسری، با وقفه‌ای چند ساله، در دو سه سال اخیر دوباره راه‌اندازی شده است.
تنها با یک تفاوت که جمع کثیری از سیاهپوشان و استادان حلیم‌پز نسل قدیم، از دنیا رفته‌اند.
در آخرین عکسی که از هیات امنای حسینیه و اهالی محله در ظهر یکی روزها به سال 1359 برداشته شده است، از جمعی حدوداً 70 نفره، حدود 46 نفر تا امروز مرحوم شده اند.

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 198 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:53