نفتی‌ها (قسمت اول)

ساخت وبلاگ

پیش از تاسیس شرکت نفت در ایران و رسیدن پای اولین قطرات نفت از منطقه‌ی مسجدسلیمان و آغاجاری به شهرمان بجنورد، تاجرانی از این شهر  به روسیه در رفت و آمد بودند و نفت را در ظرف‌های فلزی مکعب مستطیل با خود می‌آوردند.

حلبی‌هایی که مدتی بعد عنوان «چَلَی»(چِلیک) به خود گرفت و در بین شهروندان اعتباری یافت و شکلی کنایی هم به خود گرفت.

با ورود نفت، چراغ‌هایی هم چون لامپا، گردسوز، فانوس و بعدها سه فتیله‌ای، میهمانِ خانه‌ها شده و اتاق‌های تاریک را روشنی بخشیدند.
زیرا قبلاً تنها «چراغ موشی» که با چربی حیوانی کار می‌کرد، مورد استفاده‌ی عموم خانواده‌ها بود.

با افتتاح اولین شعبه‌های نفت در سطح شهر، رنج و زحمت آتش افروختن در اجاق خانه‌ها کمتر شد.
نمناک شدن هیزم‌های جنگلی با چند قطره نفت، سبب گُر گرفتن چوب‌ها می‌شد و مادران، با خاطری آسوده، به کارهای خود می‌پرداختند.

اما اصلی‌ترین وظیفه را فروشندگان و توزیع کنندگان نفت به عهده داشتند.
با راه‌اندازی شرکت نفت در بجنورد، شعبه‌های فروش در چند نقطه‌ی شهر افتتاح شدند.
پیمانه‌های فلزی آرم‌دار شرکت ملی نفت ایران، تنها وسیله‌ی فروش نفت بر اساس لیتر بود.

با افزایش جمعیت شهرنشین و قبل از ورود تانکرها به چرخه‌ی حمل نفت به شعبه‌های فروش، گاری‌اسبی‌ها، تنها وسیله‌ی رساندن نفت از محل شرکت نفت در نیروگاه بودند.

فروشندگان سیار نفت که چندی بعد لقب«نفتی» را به خود گرفتند، از سپیده‌دم تا غروب آفتاب و در سرما و گرما، با تکرار عبارت«نفتیه، نفت» کوچه‌ها و محلات را پشت سر می‌گذاشتند تا بتوانند چند لیتر نفت را به ساکنان خانه‌های کاهگلی بفروشند.

فصل‌های بهار و تابستان، فروش نفت از رونق کمتری برخوردار بود. اما با ورود پاییز و خنک شدن هوا، استفاده از نفت برای روشن کردن اجاق و بخاری‌های کُنده‌ای(هیزمی) ضرورت می‌یافت.

  با گذشت سال‌ها و ورود اولین بخاری نفتی، میزان استفاده از نفت هم بالاتر رفت و استادان بنا، با ظرافت و زیبایی، اجاق اتاق‌ها و ایوان‌ها را بستند.

اطراف اجاق‌ها و بالای آن که عموماً از دود حاصل از سوختن چوب‌ها تیره شده بود، با گچ سفید شد.
روی اجاق‌ها هم محلی شدند برای گذاشتن ساعت گِرد سه‌ستاره‌ی زنگ‌دار که برای تمیز ماندن از دود اجاق، آن را در محفظه‌ای چوبی با روکش شیشه‌ای گذاشته بودند.

در کنار ساعت، گاه عکس‌هایی دیده می‌شد که اهالی خانه، در اولین سفر خود به مشهد، عکسی به یادگار در عکاسخانه‌ای در کنار تصویر نقاشی شده‌ی حرم امام‌رضا و با گذاشتن دست راست خود بر روی سینه برداشته بودند.

اواسط آبان ماه به طور طبیعی، زمان بارش اولین برف‌ها بود که بعد چند هفته و به خاطر یخبندان‌های طولانی، ورود گاری‌دستیِ فروش نفت به کوچه‌ها تقریباً غیرممکن می‌شد.

پارو کردن برف پشت بام‌ها به کوچه، کار را برای رفت و آمد هم سخت‌تر می‌کرد.
به همین سبب، بسیاری از اهالی کوچه‌های عموماً کم عرض، مجبور می‌شدند برای تهیه‌ی نفت به فروشندگی‌ها مراجعه کنند.

پس از مدتی صاحبان بعضی بقالی‌ها هم با گذاشت یک پیت حلبی در مغازه، اقدام به فروش نفت کردند.

آن روزها افرادی که از لحاظ مالی در رفاه بیشتری بودند، در انباری ساختمان که پیشتر عنوان «مطبخ» داشت، بشکه‌های بزرگ برای ذخیره‌ی نفت گذاشته بودند.

نفتی‌ها، با ورود به کوچه‌ها و سردادن آواز همیشگی نفتیه نفت، وارد حیاط‌ها می‌شدند و ظرف‌های مختلف نفت را با گالن‌های 20 لیتری و با استفاده از قیف‌های فلزی پر می‌کردند.

برخی خانواده‌های متمول، برای ذخیره‌ی نفت از بشکه‌های 220لیتری فلزی استفاده می‌کردند که پر کردن آن‌ها، بیشتر از ظرفیت یک گاری نفت بود.

اوایل دهه‌ی 50، تهیه کنندگان فیلم‌های فارسی، از زندگی یک فروشنده‌ی سیار نفت فیلمی تهیه کردند که در آن به بخشی از سختی‌های این کار اشاره داشت.
از جمله عباراتی که فروشنده‌ی نفت در این فیلم تکرار می‌کرد:
نفتی نفتی نفتی 
سالش سه ماهه نفتی
بعد از زمستون 
روزش سیاهه نفتی ...

(ادامه دارد)

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:53