نفتی‌ها (قسمت دوم و پایانی)

ساخت وبلاگ

نفتی‌ها یا همان توزیع کنندگان سیار نفت، با این که سهم عمده‌ای در ایجاد رفاه در زندگی روزمره‌ی شهروندان داشتند، اما بخش ناچیزی از فروش نفت نصیب آن‌ها می‌شد.

بوی نفت و آغشته بودن لباس و دست‌ها، تنها حاصل عمری تلاش برای کسب درآمدی ناچیز طی سال‌ها زحمت بود. 
روزهایی که هنوز اثری از حضور بیمه‌های تامین اجتماعی در شهرمان نبود.

پاییز 1357 به بعد، صاحبان شعبه‌های نفت و توزیع کنندگان آن به دلیل اعتصاب کارکنان پالایشگاه نفت آبادان، در صدر توجه مردمان شهرهای سردسیر از جمله بجنورد و توابع قرار گرفتند.

با گذشت زمان و کمیاب شدن نفت، شرایط به گونه‌ای شد که عموم شهروندان با به نوبت گذاشتن گالن‌های فلزی و پلاستیکی در پیاده‌رو محل شعبه‌ها، به انتظار آمدن تانکر نفت می‌نشستند.

سردتر شدن هوا سبب شد تا انتظار برای دریافت نفت، زمان ایستادن را به ساعات آخر شب و طلوع سپیده هم برساند.

جمعیتی که از ساعات پایانی شب، با نوبت گذاشتن و به نخ کشیدن گالن‌ها و انواع ظرف‌، در کنار حجمی از آتشِ لاستیک‌های کهنه‌ی اتومبیل‌های ژیان و پیکان به صحبت می‌ایستادند.

عموم گفتگوها، حول محور سیاست و مرور خبر رادیوهای خارجی راجع به تظاهرات در تهران و شهرهای بزرگ انجام می‌گرفت.
همراه با نگرانی از حمله‌ی ماموران نظامی به تجمع افراد دور آتش‌ها که با روشن شدن هوا، چهره‌ی افراد بسیار دیدنی و خنده‌دار شده بود.

آثار دود حاصل از سوختن لاستیک، بر سر و روی همه‌ی بچه‌ها و بزرگ‌ترها دیده می‌شد که به خاطر سرمای صبحگاهی، حقله‌ی دور آتش را تنگ‌تر کرده بودند.

با آمدن تانکرهای حامل نفت و تخلیه‌ی آن از طریق دریچه‌ی تعبیه شده در حاشیه‌ی جدول خیابان، گالن‌ها به ترتیب پر می‌شد و منتظران در صف، هر یک راه خود را به سوی خانه‌هایشان می‌گرفتند.

آغاز جنگ، شرایط را به سمت سهمیه‌ای شدن نفت برد. 
یک بار دیگر، توزیع کنندگان نفت با گاری، به جایگاه خود در دهه‌ی سی و چهل برگشتند و متقاضیان، از سر نیاز و احترام، بنای رفتاری انسانی‌تر با آن‌ها را گذاشتند.

تحویل نفت در قبال دریافت کوپن از جمله مشکلات پیران سپیدمویی شد که چند دهه از عمرشان گذشته بود.
زیرا مجبور بودند برای به دست آوردن لقمه نانی، سختی‌هایی از جمله فریبکاری و دستکاری‌های بعضی شهروندان بر روی کاغذ کوپن‌ها را هم تحمل نمایند.

با کمبود نفت، بعضی خانواده‌ها، اقدام به خرید مخزن‌های نفتی بزرگ کردند که صنعت ساخت منبع هم از این نیاز و درآمد حاصله از آن، بی‌نصیب نماند. 

با ورود به دهه‌ی 60، خبر اتصال لوله‌کشی سراسری گاز به بجنورد هم رسید.

اولین مناطق شهری، کوی معلم، پای توپ و دروازه گرگان بودند که به سیستم لوله‌کشی گاز متصل شدند و در ادامه، دیگر محلات بخاری‌های نفتی را از چرخه‌ی مصرف خارج کردند.

با اتمام گازرسانی به همه‌ی مناطق شهری بجنورد، کار فروشندگان ثابت و سیار از رونق افتاد و شعبه‌های فروش در اوج بی‌رونقی، به مرور حالت تعطیلی ناخواسته به خود گرفتند.
بسیاری از فروشندگی‌ها در خیایان‌های شهر، تنها بوی نفت مخزن‌ها و نم‌زدگی نفت در کف پیاده‌روها و دیوارهای جانبی مغازه‌شان را از خود به یادگار گذاشتند.

پی‌نوشت:

چِلیک

1 : (ترکي، اِ) در ترکی، به معنی فولاد.
 (حاشيهء برهان قاطع چ معين).
 
2 :  ظرفی آهنی يا حلبی، مخصوص نگاه داشتن نفت و روغن و امثال آن.(فرهنگ لغت دهخدا)

-هم زمان با بخاری کنده‌ای، شکل دیگری از بخاری مورد استفاده قرار می‌گرفت که سوخت آن خاک ارّه بود و با نام«خاک اره‌ای»شناخته می‌شد.

- پیش از فراوانی گالن‌های فلزی، بعضی افراد از بطری شیشه‌ای 
برای خرید نفت از بقالی‌ها استفاده می‌کردند.

- اولین بخاری‌های گازی، با مارک ارج بود که در یکی از فروشگاه‌های دولتی به ارزش 9000 ریال معادل نهصد تومان فروخته می‌شد!

- پیمانکاران توزیع مواد سوختی، تا اواسط دهه‌ی 50 به وسیله‌ی گاری‌اسبی، نیازهای نانوایی‌ها و گرمابه‌ها را تامین می‌کردند.

ده سالگی وبلاگ بجنوردان...
ما را در سایت ده سالگی وبلاگ بجنوردان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:53